آینه ادب

آموزش زبان و ادبیات فارسی

آموزش زبان و ادبیات فارسی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۱۵ مطلب با موضوع «دانش های زبانی» ثبت شده است

شمارش تعداد جمله ها در زبان فارسی

1- فعل های حاضر در متن را می شماریم.

2- فعل های غایب (حذف شده ) را می شماریم.

3-شبه جمله تمام جمله ها به عنوان یک جمله حساب می شوند.

فرمول شمارش تعداد جمله در متن= تعداد فعل های ذکر شده + تعداد فعل های حذف شده + شبه جمله ها
مثال : ای مردم ! بدانید ملتی که تلاش کند و پشتکار داشته باشد هم به برخورداری می رسد، هم به موفقیت .
ای مردم (شبه جمله) + بدانید+ تلاش کند+ داشته باشد +می رسد +می رسد (که حذف شده )
شبه جمله + فعل + فعل + فعل + فعل +(فعل حذف شده)
گاهی در جمله عبارتی شبیه به فعل می آید که هرگز فعل نیست .مانند مصدر ها ،بنابراین، این گروه هرگز در شمارش، جمله محسوب نمی شوند.
مثال : هنگام رفت و آمد  از خیابان احتیاط کن . ( یک جمله، مصدر رفتن و آمدن یک کلمه مرکب است در معنی تردد)
کار کردن وتلاش کردن رمز موفقیت است . ( یک جمله )
نکته :گاهی فعل ها به صورت مخفف می آیند که در شمارش جمله ها محسوب می شوند.
مثال : شما خوبید؟ (خوب هستید؟)

من آن نی ام که تو را رها کنم .(من آن کسی نیستم که تو را رها کنم )

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۰۰ ، ۱۵:۲۶
روح اله دمیرچی

گروه اسمی چیست؟


به اسم های موجود در یک جمله گروه اسمی می گویند .


گروه چیست ؟ گروه در این جا به معنای اصطلاحی که تا کنون با آن سر و کار داشته اید نیست . یعنی مثلاً ما در زندگی خود تا زمانی که چند چیز در کنار هم قرار نگیرند ، به آن گروه نمی گوییم . مثلاً  ما به مجموع چند نفر گروه می گوییم . ولی هیچ گاه به یک نفر گروه نمی گوییم.


توجّه : گروه در زبان فارسی چنین معنایی ندارد . یعنی ما به یک کلمه ( اسم ) هم گروه می گوییم و به یک اسم با وابسته های آن نیز یک گروه می گوییم .


مثال : "  مداد " یک گروه اسمی است . " مداد مشکی" هم یک گروه اسمی است . " چهار مداد مشکی " هم یک گروه اسمی است .


توجّه : در هر گروه یک هسته وجود دارد و ممکن است یک یا چند وابسته نیز وجود داشته باشد .پس وجود هسته اجباری و لازم و وجود وابسته اختیاری است .


چگونه یک گروه اسمی را در جمله تشخیص دهیم ؟


به این جمله دقت کنید :

من برای خرید کفش به بازار رفتم .

سوال : به نظر شما چند گروه اسمی در این جمله هست ؟

پاسخ : ۳ گروه

۱- من      ۲- خرید کفش    ۳- بازار

من ، نهاد است و نهاد همیشه یک گروه اسمی است .

خرید کفش ، پس از حرف اضافه ی " برای " قرار گرفته و متمم است . که "خرید " در این جا هسته و "کفش " وابسته است. 

بازار ، پس از حرف اضافه ی " به " قرار گرفته و متمم است .


می دانیم که متمم ها همیشه اسم هستند . در کل کلماتی که در نقش های مختلف ( متمم ـ مفعول ـ قید ـ مسند ) قرار می گیرند ، اسم هستند .پس شما اگر بتوانید نقش ها را تشخیص دهید گروه ها را هم تشخیص داده اید . حال چگونه هسته و وابسته را از هم تشخیص دهیم .


۱- خرید کتاب : اگر کلماتی را دیدید که با کسره به کلمه ی پس از خود متصل می شوند ، هسته هستند .

یعنی در یک گروه اولین اسمی که کسره می گیرد " هسته " و بقیه ی کلمات وابسته هستند .

مثال : در گروه " مداد مشکی من " مداد ، هسته و بقیه ی کلمات وابسته هستند . مشکی وابسته و من وابسته ی وابسته است .

در گروههایی که کلمات به هم اضافه نشده اند، آخرین کلمه، هسته گروه است.

مثال:  هر دو مداد 

هسته: مداد


سوال : در گروه " این خانه ی بزرگ " هسته و وابسته را مشخص کنید ؟

پاسخ : هسته ←خانه      وابسته ی پیشین ←این       وابسته ی پسین ← بزرگ


نتیجه : پس وابسته ها پیش یا پس از اسم قرار می گیرند . از همین رو زبان شناسان وابسته های را به دو گروه تقسیم می کنند .

۱- وابسته های پیشین  

۲- وابسته های پسین

#تمرین۱

🔒 در جمله زیر ابتدا گروههای اسمی را مشخص کنید سپس هسته و وابسته ها را بنویسید.

🔹'' آن روز ز عمر خویش مشمار.''

🔑 در جمله بالا ''تو'' نهاد محذوف است

     آن روز⬅ گروه مفعولی

     ز عمر خویش⬅ گروه متممی

✔ ''ز'' حرف اضافه است. (جزو گروه اسمی محسوب نمی کنیم)

✔ مشمار: فعل است. (فعل یا گروه فعلی جزو گروه اسمی نیست)

🔐 ۱- روز: هسته      آن: وابسته پیشین

   ۲- عمر: هسته   خویش: وابسته پسین


#تمرین۲

🔒 در گروههای اسمی، هسته و وابسته ها را مشخص کنید.

🔹 ''تصور همه از آینده، یک زندگی آرمانی و منطقی است.''

🔑 آرمانی: مضاف الیه است و 'منطقی' هم بوسیله حرف عطف ''و'' مضاف الیه زندگی شده است.


🔐 ؟؟؟؟؟

----------------------------------------------------------

#هسته  #وابسته

چگونه هسته ی گروه اسمی را تشخیص دهیم ؟

در ابتدا باید شکل های مختلف گروه های اسمی را بشناسیم وبدانیم که

گروه های اسمی به شکلهای زیر می آیند:


1-گروه اسمی یک کلمه ای

(در چنین حالتی مشکلی نیست همان کلمه، هسته است)

بهنام، کتاب خانه را تمیز کرد.   (هریک از نقشهای نهاد و مفعول و متمم یک گروه اسمی هستند.)

2-گروه اسمی ای که فقط وابسته پیشین دارد (در این حالت، کلمه ی آخر گروه را هسته بگیرید.)

نمونه :

این گل       آن دو کبوتر     هر چهار دانش آموز     بهترین معلم


3-گروه اسمی، فقط وابسته ی پسین داشته باشد. (در این حالت، اولین کلمه ی گروه اسمی که کسره یا نقش نما دارد را هسته بگیرید)

مانند: خداوند بخشنده مهربان

4-گروه اسمی هم وابسته ی پیشین دارد هم وابسته ی پسین. (در این حالت،

اولین کلمه ای  که (کسره یا ی) دارد را هسته بگیرید.

نمونه :

هر پنج خیابان شهر ما

خیابان :هسته است

هر : وابسته پیشین و صفت مبهم

پنج :  وابسته ی پیشین و صفت شمارشی

شهر : وابسته ی پسین و مضاف الیه

ما :وابسته ی پسین و مضاف الیه دوم

نمونه۲: این دو آهوی زیبا

دانش آموزان عزیز در این حالت، یادتان باشد که اولین واژه ی کسره دار هسته است. واژه های کسره دار دوم، سوم وچهارم همه را وابسته ی پسین بگیرید.

🌹نکته ۱:

همیشه هسته ی گروه اسمی یک اسم نیست بعضی مواقع، هسته ی گروه اسمی از نظر نوع کلمه، صفت است که جای یک اسم نشسته است.

نمونه :

هر پنج نویسنده ی نامی کشور

نویسنده (صفت است) هسته ی گروه اسمی.


🌹نکته ۲:

اغلب مواقع، گروه اسمی یک هسته دارد اما استثنا هم وجود دارد.

بعضی موقع یک گروه اسمی، چند هسته دارد.

نمونه :

پدر، مادر مهربان من

پدر:هسته

مادر: هسته    مهربان: وابسته پدر و مادر     من: وابسته(مضاف الیه پدر و مادر)

نمونه:

زنان، دختران ، پسران دلیر ایران

زن و دختر و پسر :هسته

ان و دلیر وایران( وابسته پسین)


برگرفته از کانال adabiyate8@

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۵:۰۲
روح اله دمیرچی


هر گروه اسمی از  یک اسم به عنوان هسته درست می شود که می تواند یک یا چند وابسته  در پیش یا پس از خود بگیرد . ساختمان گروه اسمی را می توان این گونه نشان داد:

(وابسته پیشین ) +هسته +( وابسته پسین)

 مثال: (این)        کتاب      (خواندنی)

پرانتز علامت اختیاری بودن است و عنصر بیرون پرانتز اجباری است ؛ به عبارت دیگر اسم وابسته هم نگیرد باز هم گروه اسمی است چون بالقوه می توان برای اسم ، وابسته  یا وابسته های متعدد آورد .

هسته، مهمترین جزء گروه اسمی است .

هسته ی گروه اسمی، اسم است یا هرچه در حکم اسم باشد . ملاک تشخیص هسته ،اضافه است که به طریق زیر عمل می کند:

1.     وابسته های پیشین به یکدیگر اضافه نمی شوند و در بین آن ها و هسته نیز اضافه وجود ندارد : این دو کتاب

2.     اولین کلمه (اسمی) که نقش نمای اضافه (کسره) می گیرد ، هسته است: کتاب ِ خواندنی

3.     عناصری که پس از هسته قرار می گیرند، وابسته های پسین هستند که بعد از کسره به یکدیگر اضافه می شوند:

کتاب ِ خوب ِ من

در دو مورد زیر وابسته ی پسین بدون نقش نمای اضافه بعد از هسته قرار می گیرد :

الف) نشانه ی نکره : انسانی شریف

شریف وابسته پسین است.

ب) علامتهای جمع "ها" و "ان" که بدون کسره به هسته اضافه می شوند: درختان سبز .

درخت: هسته    ان: وابسته پسین    سبز: وابسته پسین

حداکثر سه وابسته ی پیشین می تواند پشت سرهم پیش از هسته قرار گیرد: همین دو حاج خانم محترم

نکته ی (1): وابسته های پیشین عبارتند از:

صفت اشاره: این – آن – همین – همان – چنین – چنان - ...

صفت مبهم: هر – همه – هیچ – دیگر – فلان – چند - ...

صفت پرسشی: کدام – چه – چند - ...

صفت تعجبی: عجب – چه - ...

صفت شمارشی: (یک – دو - ...) (یکمین – دومین - ...)

صفت عالی: صفت + ترین: بزرگترین، بهترین

شاخص: القاب و عناوین: دکتر، مهندس، حاج

مضاف الیه ها

صفت بیانی: صفت ساده- صفت فاعلی – مفعولی – لیاقت – نسبی و ...

علائم جمع: ها – ان – ون – ین – ات - «ی» نکره

صفت شمارشی: یکم – دوم – سوم - ...

نکته ی (2): وابسته های پیشین (قبل از هسته) و وابسته های پسین (بعد از هسته) مطرح شده به شرطی وابسته اند که همراه هسته باشند. 

نکته ی (3): مضاف الیه، علائم جمع و «ی» نکره بدون هیچ شرطی وابسته ی پسین هستند چرا که همیشه به همراه هسته می آیند.

نکته ی (4): «چند» هم می تواند صفت مبهم باشد(مثال: چند نفر را دیدم) . هم می تواند پرسشی باشد(مثال: چند کتاب خریدی؟)

نکته ی (5): «چه» هم می تواند صفت تعجبی باشد(مثال: چه فیلم جالبی!) و هم می تواند صفت پرسشی باشد(مثال: چه خبر؟)

نکته ی (6): صفات شمارشی«یک – دو – سه - ...» را صفات شمارشی اصلی گویند.

صفات شمارشی«یکمین – دومین – سومین - ...» را صفات شمارشی ترتیبی نوع 1 گویند.

صفات شمارشی«یکم – دوم – سوم - ...» را صفات شمارشی ترتیبی نوع 2 گویند.

نکته ی (7): از میان همه ی انواع «ی» فقط «ی» نکره وابسته ی پسین است ودیگر انواع «ی» وابسته ی اسم محسوب نمی شوند. هم چنین علامت جمع وابسته ی پسین است و آن را جزء هسته نگیرید.

نکته ی (8): عناوین و القاب مانند: آقا، خانم، دکتر، مهندس، پروفسور، سیّد، علامه، استاد، شهید، حاج آقا، سرکار، سرهنگ، دایی، عمه، خاله، کدخدا و ... به شرطی شاخص هستن که بعدشان هسته بیاید و بعدشان کسره نیاید.(البته این شرط برای بقیه ی وابسته های پیشین هم صادق است.)

مثال: او دکتر است. / او دکتر قلب است/ او دکتر حسینی است/

           مسند                               مسند           شاخص

او کیف دکتر را برداشت / او خانه ی دکتر حسینی را بلد نبود/

          مضاف الیه                                        شاخص

نکته ی (9): صفت های بیانی عبارتند از:

-        صفت فاعلی:

بن مضارع +  نده: گوینده، رونده، آیند، ...

بن مضارع + ان: خندان، خرامان، روان، ...

بن مضارع + ا: روا، زیبا، گویا، ...

-        صفت مفعولی: بن ماضی + ه: گفته، دیده، رفته، ...

-        صفت لیاقت: مصدر + ی: دیدنی، شنیدنی، خوردنی، ...

-        صفت نسبی: اسم + پسوند نسبت: ادبی، زرّین، سیمینه، تلفن چی، مردانه، جسمانی، ...

-        صفت های عادی(ساده): خوب، زشت، خوش رنگ، ...

نکته ی (10): هسته ی گروه اسمی اولین اسمی است که در گروه اسمی کسره دارد.   (به جز یک استثناء که در نکته ی 12 به آن اشاره می کنیم).

مثال: در گروه زیر هسته چیست و وابسته های پیشین و پسین کدامند؟

«همین دو ماهی بزرگ قزل آلای رودخانه»

هسته: ماهی (اولین واژه ای که کسره دارد)

وابسته های پیشین: همین(صفت اشاره) – دو(صفت شمارشی)

وابست های پسین: بزرگ(صفت بیانی) – قزل آلا(مضاف الیه) – رودخانه(مضاف الیه)

نکته ی (11): اگر هیچ کلمه ای در گروه اسمی کسره نگیرد آخرین کلمه، هسته است.

مثال: کدام دو میز؟

هسته: میز

نکته ی (12): استثنای نکته ی 10، صفتِ مبهم «همه، تمام، کل» است. اگر «همه» کسره هم بگیرد، صفت مبهم و وابسته ی پیشین است.

مثال: «همه ی دانش آموزان»

هسته: دانش آموز

وابسته ی پیشین: همه(صفت مبهم)/ وابسته ی پسین: ان(علامت جمع)/

*    لازم به ذکر است که بعضی اعتقاد دارند در چنین ترکیباتی «همه» چون کسره دارد هسته است و   «دانش آموز» وابسته ی پسین و مضاف الیه؛ اما نظر کنکور سراسری همان است که در نکته ی 12 مطرح شده است و کنکور سراسری «همه» را در چنین ترکیباتی «صفت مبهم» به حساب آورده است. کافی است مراجعه کنید به سؤال 11 کنکور سراسری سال 84 رشته ی هنر و سؤال 13 کنکور سراسری سال 85 رشته ی زبان(ما این دو سؤال را در قسمت تست های این بخش آورده ایم.)

نکته ی (13): دو صفت مبهم «دیگر و چند» می توانند پس از هسته هم بیایند.

مثال: دیگر کتاب = کتاب دیگر / چند کار = کاری چند

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۶ ، ۱۱:۳۶
روح اله دمیرچی

ساختمان کلمات فارسی به دو دسته عمده تقسیم می شود:

1-اسم ساده :اسمی که فقط از یک جزء معنادار ساخته شده باشد مانند: گوسفند ، خانه ، فرهنگ .

2-اسم غیرساده :اسمی که بیش از یک جزء معنا دار دارد و می توانیم آنها را به دو یا چند بخش تقسیم کنیم مانند: کتاب خانه  ، قلم تراش ، کارکرد .

نکته: ساختمان کلمات عربی با فارسی کاملا متفاوته به همین جهت کلمات عربی داخل در زبان فارسی رو ساده یا به عبارت درست تر «شبه ساده» می گیرند.

مانند: بصیرت، احتمالاً، امیرالمؤمنین

اسم غیر ساده نیز به سه نوع تقسیم می شود :1-اسم مشتق (وندی) 2-اسم مرکّب 3-اسم مشتق –مرکّب (وندی_مرکب)

 

1-اسم مشتق :اسمی که در ساختمان آن یک جزء معنادار و یک جزء بی معنی اما معناساز (معنی کلمه را عوض می کند) وجود داشته باشد.

در کلمات مشتق اگر جزء بی معنی قبل از جزء معنی دار باشد ، پیشوند و اگر بعد از آن باشد پسوند نامیده می شود . در زیر به مهم ترین پیشوند ها و پسوند ها ی مشتق ساز اشاره می شود .

 مهم ترین پیشوند های مشتق ساز :

        با + اسم = صفت ؛ مثال : باادب

       بی + اسم = صفت ؛ مثال : بی درد

       نا + صفت = صفت ؛ مثال : نادرست

       نا + اسم = صفت ؛ مثال : ناسپاس

       نا + بن فعل = صفت ؛ مثال : نادان

      ن+بن فعل =صفت؛ مثال: نشکن / نسوز

       هم + اسم = صفت ؛ مثال : هم کلاس

 

مهم ترین پسوند های مشتق ساز :

 

      اسم + ی = صفت ؛ تهرانی ، ماندنی ، خانگی  ( "ی" نکره مشتق ساز نیست . مثل : مردی، یکی، سیبی و ... )

      صفت + ی = اسم ؛ خوبی ، درستی ، آلودگی و...

      اسم + ی = اسم ( اسم حرفه یا مکان شغل ) ؛ خیاطی ، قصابی و...

      اسم + گر = اسم ( صفت شغلی ) ؛ آهنگر ، کوزه گر و...

       اسم + گری = اسم ؛رویگری، مس گری، کارگری و...

      اسم یا صفت + یت = اسم ؛ مرجعیت ، آدمیت و...

      بن ماضی+ ار= اسم ؛ کردار، گفتار، ساختار و..

      بن ماضی + ه / ـه = صفت مفعولی ؛ خورده ، شنیده ، دیده و....

دیده به معنی چشم ( وسیله دیدن) مانند گیره و پوشه( وسیله گرفتن و پوشاندن)

      بن مضارع + ه / ـه = اسم ؛ خنده ، گریه و...

      اسم + ه / ـه = اسم ؛ لبه ، زبانه ، دندانه و...

      صفت + ه / ـه = اسم ؛ زرده ، سفیده و..

      بن مضارع + ـِ ش = اسم ؛ بینش ، دانش و...

      بن مضارع + ان = صفت ؛ گریان ، خندان و ...

      اسم + انه = اسم ؛ صبحانه ، بیعانه و ..

      اسم + انه = صفت / قید ؛ سالانه ، روزانه و ...

      صفت + انه = صفت / قید ؛ عاقلانه ، مخفیانه و ...

      صفت شمارشی + گانه = صفت ؛ دوگانه ، پنج گانه و ...

      بن مضارع + نده = صفت ؛ خورنده ، رونده و ...

      بن مضارع + ا = صفت ؛ جویا ؛ توانا

      بن فعل + گار = صفت ؛ آموزگار ، آفریدگار و ...

      اسم + چی = اسم ؛ تلفنچی ، پستچی و..

      اسم + بان = اسم ؛ باغبان ، دربان و ...

      اسم + دان = اسم ؛ نمکدان ، قلمدان و..

      اسم + ستان = اسم؛ گلستان، هنرستان و

      اسم + گاه = اسم؛ سحرگاه ، شامگاه و..

      اسم + زار = اسم ؛ لاله زار ،گندم زار و ...

      اسم + یه =اسم / صفت؛ خیریه، نقلیه و.

      اسم + ـَ ک = اسم؛ عروسک، شهرک و..

      صفت + ـَ ک =اسم؛ زردک، سرخک و..

      اسم + چه = اسم ؛ دریاچه، باغچه و ..

      اسم + مند = صفت ؛ هنرمند، زورمند و ...

      اسم + ور = صفت ؛ نامور ، ...

      اسم + ناک = صفت ؛ ترسناک و...

      اسم + وار/واره = صفت / قید اسم ؛ امیدوار، ماهواره و...

      اسم + گین = صفت ؛ اندوهگین و ...

      اسم یا صفت + ین= صفت؛ دروغین، شرمگین و..

تکواژها یی که مشتق نمی سازند عبارتند از : 

-  نشانه های جمع  ( ها  ،  ان  و  ی نکره ) ؛  آدم ها  ،  معلمان، ( ی )   کتابی خریدم

-  تر  و   ترین  در آخر صفت و قید  ؛  خوب تر  ،   بالا ترین 

-  پیشوند های  صرفی ؛  بـ  ،  می  و  نـ     می روم /نرو / بیاید

- شناسه های فعل  ماضی و مضارع؛ گفتم (م) گفتی (ی)

-  ضمائر شخصی متصل که به اسم می چسبند . ـ م ،ـ ت ، ـ ش ، ـ مان  ، ـ تان ، ـ شان .

پدرم، پدرت ، پدرش و  ...

-  فعل های کمکی در ماضی نقلی    ام ،  ای  ،  است ،  ایم  ، اید  ، اند. گفته ام، گفته ای ...

به این وند ها تصریفی می گوییم وند های تصریفی تغییری در ساختمان کلمه ایجاد نمی کنند و به این خاطر مشتق نمی سازد .

انواع اسم مرکّب :

1)اسم+اسم = اسم :لاک پشت ، شاه توت ، دستمزد ، دام پزشک ،حاجی فیروز ،کارنامه ، آب گوشت ،کتاب خانه

2)اسم +بن ماضی = اسم : کارکرد ، رهاورد ، صلاحدید، دستبرد ، دستاورد

3)اسم+بن مضارع= اسم : آبکش ، خط کش ، خاک انداز ، مدادتراش ، دستبند ، گلگیر

4)صفت +اسم = اسم : سیاه مشق ، نوروز ، سپیدرود ، چهارپا ، سبزقبا

5)ضمیر+ بن مضارع =اسم : خودنویس ،خودتراش

6)صفت +بن مضارع = اسم : زیرگذر   زودپز   دور نما

7)صفت +اسم = اسم = بالا دست   زیرزمین    پس کوچه

8)اسم + صفت = صفت : قدبلند  ریش سفید پابرهنه

9)صفت +اسم = صفت : بدبخت  سفید پوست   بد گمان  بزرگ سال

10)اسم +بن مضارع =صفت : دروغ گو   خدا شناس  چادر نشین   محبت  آمیز

11)ضمیر +بن مضارع = صفت :خود خواه   خوددار   خویشتن شناس

 

3)اسم مشتق –مرکّباسم مرکبی که "وند" داشته باشد آن را مشتق مرکب می نامند.

انواع اسم مشتق –مرکب:

1) اسم +بن مضارع +ان: آینه بندان ، عقدکنان   

2)بن  +و(میانوند)+بن: سوز و گداز، گفت و گو

 

برگرفته از وبلاگ "ادبیات شیرین من" با اندکی تصرف

۱۵۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۶ ، ۱۷:۳۳
روح اله دمیرچی

ضَمیر واژه‌ایست که می‌تواند جایگزین گروه اسمی شود، مثلاً به جای آنکه بگوییم «پرویز را دیدم و به پرویز گفتم»، می‌گوییم «پرویز را دیدم و به او گفتم».

ضمایر فارسی دارای هشت گونه‌اند: شخصی، مشترک، اشاره، پرسشی، مبهم، تعجّبی، شمارشی، ملکی (اختصاصی) جدول زیر نشان‌دهندهٔ همهٔ ضمایر شخصی فارسی (گسسته و پیوسته) است.

ضمایر شخصی گسسته پیوسته
مفرد جمع مفرد جمع
اول شخص من ما ـَ م ـِ مان
دوم شخص تو شما ـَ ت ـِ تان
سوم شخص او آنها/ایشان ـَ ش ـِ شان

ضمیر «شما» (به‌همراه ضمیر گسسته «تان» و شناسه دوم شخص جمع) همچنین برای دوم شخص مفرد و در هنگام رعایت احترام بکار می‌رود؛ و همچنین از ضمیر سوم شخص جمع «ایشان» (به همراه ضمیر گسسته «شان» و شناسه سوم شخص جمع) برای سوم شخص مفرد و در هنگام حفظ احترام او استفاده می‌شود (مانند «رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران گفتند»، «ایشان گفتند»). گاهی نیز به جای «او» ضمیر سوم شخص مفرد «وی» می‌آید. در زبان پهلوی (پارسی میانه) «وی» برای حالت مفعولی و «او» برای حالت فاعلی به کار می‌رفت. (البته در متون متاخر پهلوی این امر رعایت نمی‌شود).

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۵۹
روح اله دمیرچی

اجزای تشکیل دهنده فعل:

فعل در زبان فارسی دارای دو بخش بن و شناسه است.

بن به معنی ریشه و اصل و اساس است. هر فعل دارای دو بن است:

۱- بن ماضی: برای ساختن فعل در زمان گذشته و آینده به کار می رود.

۲- بن مضارع: در ساخت فعل های زمان حال و فعل های امری به کار می رود.

نکته: البته بن فعل در ساخت همه مصدرها و بعضی اسم ها و صفت ها و قیدها نیز وجود دارد مانند: داشتن، دارایی، دیدار، بینا، بینش، آموزگار، آموزش، آموزه، ساختمان، ساختار، سازه، دوان دوان (قید) و ...

بنِ فعل جزء ثابت و تغییر ناپذیر در ساخت فعل هاست و دربردارنده مفهوم و پیام اصلی فعل است. مانند "ساخت" در فعل ساختیم یا "ساز" در می سازیم.

 شناسه جزء تغییر پذیر فعل است و بیان‌کنندهٔ شخص و مفرد و جمع بودن فعل. 

به‌عنوان مثال، «یم» در ساختیم نشان دهنده اول شخص جمع یعنی "ما" است.

آسان ترین راه پیدا کردن بن ماضی:

برای رسیدن به بن ماضیِ فعل در زبان فارسی، بهتر است که ابتدا مصدر فعل مورد نظر را در نظر بگیریم سپس «ن» مصدری را به‌ همراه حرکت آن از آخر مصدر حذف کنیم آنچه می ماند بن ماضی است.

نمونه:

  • خواندن: خواند
  • دیدن: دید
  • رفتن: رفت
  • زدن: زد
نکته: مصدر به کلماتی گفته می شود که مانند فعل مفهوم انجام کار یا حالتی را نشان می دهد ولی شخص یا زمان ندارد.  علامت مصدر «ــَ ن» است که حرف پایانی مصدر است. مانند: دیدن، شنیدن، آمدن، باز کردن، برگشتن

بنابراین برای پیدا کردن بن ماضی از فرمول زیر استفاده می کنیم:
فعل مورد نظر--->  مصدر ---> حذف ن = بن ماضی

پس فعل جمله داده شده را در نظر می گیریم و از خود این سوال را می پرسیم "چه عملی انجام شده؟ "
جواب سوال همان مصدر است که آخر آن دارای "ن" است، "ن" را حذف می کنیم و بن ماضی بدست می آید. 
مانند: 
برگشتیم ---> عمل برگشتن ---> حذف ن = برگشت
دیده بودی ---> عمل دیدن ---> حذف ن= دید
می آیم---> عمل آمدن ---> حذف ن = آمد
خواهد گفت ---> عمل گفتن ---> حذف ن = گفت

راه پیدا کردن بن مضارع:
 برای پیدا کردن بن مضارع ، فعل را به صورت امر در آورید و سپس حرف «ب» را از اول فعل امر بردارید ، آن چه باقی می ماند، بن مضارع است . پس بن مضارع شکلی از فعل امر است که حرف «ب» از ابتدای آن حذف شده است.
مانند:
می نویسید ---> شکل امری ---> بنویس ---> حذف ب = نویس
بسازد ---> شکل امری ---> بساز ---> حذف ب = ساز
دارم می بینم ---> شکل امری ---> ببین ---> حذف ب = بین

پس فعل امر بدون حرف«ب» می شود بن مضارع 

مثل : بخور = خور     بدار = دار (از مصدر داشتن)     بکار = کار

نکته:

در ساختن فعل امر از مصدر یا فعل هایی که با حرف «آ» شروع می شود بین «ب» و «آ» یک «ی» میانجی می آید که در ساختن بن مضارع از فعل امر این «ی» را نیز باید حذف کنید.

مانند:

آوردن ---> شکل امری ---> بیاور ---> حذف ب و ی = آور

می آموزند ---> بیاموز ---> حذف بی = آموز


۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۵ ، ۰۸:۵۶
روح اله دمیرچی

پسوندِ  « ـَ ک »  و انواع آن :

یکی از پسوند های معروفی که به اسم می چسبد و واژه ی غیرساده می سازد، پسوندِ « ـَ ک» است که مفهوم هایِ مختلفی را در کلمه به وجود می آورد. 


انواعِ  ـَ ک در زبان فارسی :  

در جزوه ٔ کافنامه ٔ کسروی مجموعاً هجده معنی برای کاف پسوند و هاء پسوند (هاء بدل از کاف) با هم آمده و بعضی از آن معانی را در اینجا می توان دید.                                                                                                                                         

۱ ـ  نشانه ی تصغیر : مفهومِ کوچکی و خُردی را می رساند . 

مانند : پرید از شاخکی بر شاخساری       گذشت از بامکی بر جو کناری

 شاخَک = شاخ  + ـَ ک : شاخه ی کوچک       بامَک = بام +  ـَ ک: به معنی بامِ کوچک       

ای مرغک خرد ز آشیانه      پرواز کن و پریدن آموز

مُرغَک = مرغ + ـَ ک: مرغِ کوچک

زاغکی قالب پنیری دید       زود به دهان برگرفت و پرید

زاغَک = زاغ + ـَ ک : زاغِ کوچک 

 اتاقَک = اتاق + ـَ ک : اتاقِ کوچک    

داستانَک = داستان + ـَ ک : داستانِ کوچک

شهرَک = شهر + ـَ ک : شهرِ کوچک       

پایَک = پای + ـَ ک : پایِ کوچک     

کمانَک = کمان + ـَ ک : کمانِ کوچک     

 پیامَک = پیام + ـَ ک : پیامِ کوچک 


 ۲ ـ نشانه ی ترحّم و دلسوزی: مفهومِ دلسوزی را در بردارد:

 طفلَک: به معنیِ طفلِ ترحُّم انگیز 

 بیندیش از آن طفلک بی پدر      سعدی 


۳ ـ نشانه ی شباهت: مفهومِ شباهت به چیزی را ،نشان می دهد:

پشمَک: به معنیِ نوعی خوراکی به شکلِ الیاف پشم 

 عروسک، پفک، کرمک، پستانک ، پشمک ، پولک ، جولاهک ، چشمک ، دستک ، ناخنک ، مخملک

۴ ـ نشانه ی حالت : مفهومِ حالت و چگونگی را، بیان می کند:

 نرمَک: به معنیِ به صورتِ نرم

چو موی از سر مرزبان باز کرد      بدو مرزبان نرمک آواز کرد    نظامی 


 ۵ ـ نشانه ی تحقیر و توهین: مفهومِ توهین و کوچکی باطنی را با خود دارد:

 مردَک: به معنیِ مرد پَست و فرومایه 

مردکی خشک مغز را دیدم         رفته در پوستین صاحب جاه   سعدی (گلستان)


۶ - نشانه تحبیب : مفهوم دوست داشتن را می رساند:

 پسرک: پسر دوست داشتنی – دخترک


۷ - نشانه همراهی : مفهوم همراه بودن آن اسم را به چیزی می افزاید:

سنگک : نانی که به همراه سنگ پخته می شود. 

باد بادک –  لیسک


۸ - نشانه تفخیم و تعظیم :گاهی معنی تعظیم و بزرگداشت و اعزاز و اظهار محبت می دهد:

بابک : پدر گرامی
پسر گفتش ای بابک نامجوی        یکی مشکلم را جوابی بگوی   سعدی (بوستان)

مامک : مادر عزیز
پس از گریه مرد پراکنده روز      بدو گفت کای مامک دلفروز     (گلستان)
در اینجا مامک مفهوم دلسوزی و ترحم یا تحقیر را نیز می رساند.
حسنک وزیر: حسن بزرگوار 

۹ - نشانه نسبی: منسوب بودن به صفت قبل از خود را بیان میکند و صفت را تبدیل به اسم می کند. مانند: زردک: منسوب به زرد (هویج) – سفیدک – سیاهک – سرخک


۱۰ - نشانه ٔ کمی و تقلیل و کوتاهی و اندکی باشد:

آبک : آب اندک
مرغ که آبکی خورد سر سوی آسمان کند 
گویی اشارتیست این بهر دعای شاه را     خاقانی 
بهترک : 
ریش فرهاد بهترک بودی        گر نه شیرین نمک پراکندی     سعدی 
پیشترک : 
پیشترک زین که کسی داشتم       شمع شب افروز بسی داشتم    نظامی


۶۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۵ ، ۱۴:۰۹
روح اله دمیرچی

دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می‌شود.

۱- ترکیب (نقش): در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می‌کنیم.

۲- تجزیه (نوع): در تجزیه از نوع واژه یعنی ویژگی‌ها و خصوصیات واژه خارج از جمله بحث می‌کنیم. (البته بر اساس نظر دکتر وحیدیان کامیار، نوع بعضی از کلمات با توجه به جایگاه آنها در جمله تفاوت می کند.)

انواع واژه: 

 

واژه را در دستور زبان از دیدگاه نوع واژه یا خصوصیات دائمی ‌آن مورد مطالعه قرار می‌دهند. 
از این دیدگاه واژه در زبان فارسی به هفت نوع تقسیم می‌شود:

 

۱- فعل ۲- اسم ۳- صفت ۴- ضمیر ۵- قید ۶- حرف ۷- صوت (انواع جمله در مطالب قبلی همین وبلاگ توضیح داده شد.)

نقش واژه:

نقش واژه را می‌توان به نقش‌های اصلی و وابسته تقسیم کرد:

نقش های اصلی: نهاد، مسند، مفعول، متمم و فعل

نقش های وابسته: صفت، مضاف‌الیه، بدل و معطوف، قید و منادا

۱- نهاد: قسمتی از جمله است که درباره آن سخن می‌گوییم یا صفت و حالتی را به آن نسبت می‌دهیم.

نهاد به دو نوع تقسیم می‌شود:

الف) فاعل: نهادی است که کاری انجام داده است.  علی (فاعل)      رفت(فعل). 

راه تشخیص نهاد (فاعل): چه کسی/چه چیزی+فعل؟ = نهاد


ب) مسندالیه: نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت می‌دهیم. مسند الیه در جمله های اسنادی می آید. 

   هوا (مسندالیه) سرد (مسند) است (فعل).

راه تشخیص نهاد در جمله اسنادی: چه کسی/چه چیزی+مسند+فعل؟ = نهاد

نکته: همه جمله ها دارای نهاد هستند. اما ممکن است در جمله محذوف باشد. در این صورت نهاد جمله را از روی شخص فعل (شناسه) پیدا می کنیم. مانند:

درس هایتان را خوب بخوانید.   شخص فعل= شما    نهاد= شما 

بنابراین نهاد= شخص فعل    

به نهادی که بتوانیم آن را در جمله ذکر نکنیم "نهاد اختیاری" می گویند و به شناسه فعل که همیشه همراه فعل است "نهاد اجباری" می گویند. 

۲- مسند: صفت یا حالتی است که به نهاد نسبت می‌دهیم.

مانند: زندگی زیباست.  است:فعل اسنادی   زیبا: مسند

   آن روز بسیار خوشحال بودم.  بودم: فعل اسنادی   خوشحال: مسند

   هوا دلپذیر شد.  شد: فعل اسنادی    دلپذیر: مسند

نکته: مسند در جمله های اسنادی می آید. 

راه تشخیص مسند: چطور/چگونه+فعل اسنادی؟ = مسند

۳- مفعول: واژه‌ای است که نتیجه عمل فاعل بر آن واقع می‌شود یا کار بر روی آن انجام می گیرد.

علی (فاعل) نامه را (مفعول) نوشت (فعل).      

علی (فاعل) غذا (مفعول) خورد (فعل).

وقتی مفعول برای خواننده و شنونده شناخته شده باشد با "را" همراه است.

نکته: در زبان فارسی معیار و امروزی " را " نشانه مفعول است.یعنی عبارت قبل از را مفعول است. البته در بعضی مواقع مفعول بدون نشانه خود به کار می رود مانند مثال بالا. 

راه تشخیص مفعول: چه چیزی را/ چه کسی را+فعل؟ = مفعول

روزی که در آن کاری انجام نداده ای، از عمر خودت حساب نکن.

دوتا فعل داریم: انجام نداده ای و حساب نکن

 سوال می پرسیم: چه چیزی را انجام نداده ای؟ کاری را (مفعول)

چه چیزی را حساب نکن؟ روزی را که در آن کاری انجام نداده ای (مفعول)

۴- متمم: واژه‌ای است که به وسیله حرف اضافه به فعل یا به جمله نسبت داده می‌شود و معنی آن را کامل می‌کند.    
علی (نهاد) به خانه (متمم) رفت (فعل). 

حرف اضافه نشانه متمم است یعنی کلمه بعد حرف اضافه متمم است. 

 

۵- فعل: واژه فعل در جمله همواره نقش فعل را می‌پذیرد و بر انجام کار یا روی دادن حالتی دلالت می کند. (درباره فعل و ویژگی های آن در همین وبلاگ توضیح داده شده است.)

(در مثال‌های گذشته دقت کنید.)

پنج نقش ذکر شده، نهاد، مسند، مفعول، متمم  و فعل نقش‌های اصلی است.

 

نقش‌های وابسته:

صفت، مضاف‌الیه، بدل، معطوف، قید و منادا

۶- صفت: واژه‌ای است که چگونگی واژه‌ای دیگر را- که به آن موصوف می‌گویند- بیان می‌کند. 
معلم (موصوف) کوشا (صفت)

به ترکیبی که از اسم/ ضمیر + صفت به وجود می آید، "ترکیب وصفی" می گویند. 

۷- مضاف‌الیه: مانند صفت با حرف نشاﻧﮥ کسره به دنبال واژه‌ای- که به آن مضاف می‌گویند- می‌آید.

کتابِ (مضاف) حسن (مضاف‌الیه)

به ترکیبی که از اسم + اسم/ ضمیر به وجود می آید "ترکیب اضافی" می گویند. 

نکته ۱: صفت عین موصوف است و در خارج از موصوف وجود ندارد. توپِ بزرگ (بزرگ همان توپ است.)
مضاف‌الیه از مضاف جداست: توپ مجید (توپ و مجید هر کدام جداگانه وجود دارند.)

نکته ۲: اگر میان موصوف و صفت "ی" نکره و وحدت بیاوریم معنی آن درست است. توپی بزرگ 
 اما میان مضاف‌الیه "ی" نکره واقع نمی‌شود. توپی مجید (غلط است.)

نکته۳: اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعل است به آن اضافه کنیم جمله‌ای معنی دار ساخته می‌شود. توپ، بزرگ است. اما مضاف و مضاف‌الیه این چنین نیست.

نکته ۴: می توان به ترکیب وصفی پسوند "تر"  افزود اما به ترکیب اضافی نمی توان. 

توپ بزرگ تر= ترکیب وصفی

توپ مجید تر (غلط) = ترکیب اضافی

تذکر: موصوف و مضاف نقش نیستند بلکه کلماتی هستند که در داخل جمله نقش می‌پذیرند. 
علی (نهاد) کتاب (مفعول) بزرگی (صفت) خرید (فعل).
علی (نهاد) کتاب (مفعول) حسن (مضاف‌الیه) را برداشت (فعل). 
اگر مضاف‌الیه ضمیر متصل باشد کسره اضافه نمی‌شود. کتابـم (مضاف‌الیه)

۸- بدل: مانند مضاف‌الیه و صفت به دنبال واژه‌ای می‌آید که به آن "مبدل منه" می‌گویند و درباره آن توضیح می‌دهد اما نشانه کسره ندارد.
بدل، نام دیگر یا لقب یا مقام و شغل مبدل منه را بیان می‌کند. 
شاعر (نهاد) بزرگ (صفت)، حافظ (بدل) در شیراز (متمم) می‌زیست (فعل).
۹- معطوف: واژه‌ای است که با حرف "و" به واژه‌ای پیوند زده می‌شود، که به آن "معطوف به" می‌گویند.
معطوف همیشه همان نقش "معطوف به" را دارد.
مجید (نهاد) و حسن (نهادمعطوف) آمدند (فعل).
۱۰- قید: قید نیز یکی از نقش‌های وابسته است که انواع مهم آن عبارتند از:

قید وابسته به فعل: ظرف را کاملا ازآب ﭘر کرد.

قید وابسته به صفت: باغ بسیار بزرگ

قید وابسته به مسند:  باغ بسیار بزرگ است.
قید وابسته به قید دیگر: احمد بسیار تند می‌دود.

قید وابسته به جمله: متاسفانه هوا امروز مساعد نیست.

۱۲- منادا: اگر کسی را صدا بزنیم و یا مورد خطاب قرار بدهیم شخص مورد خطاب را منادا و نقش آن را منادایی می‌گوییم. حسن  بیا.   ‌ای خدا. 

 

بر گرفته از مطالب وبلاگ "فارسی شکر است" با اندکی تغییر

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۸
روح اله دمیرچی

تعداد واژه های هر زبان بسیار است و چون کار علم، رده بندی است دانشمندان و دستوریان واژه ها را جدا از جمله به صورتهای متفاوتی تقسیم بندی کرده اند ولی رده بندی اقسام کلمه جدا از ترکیب و جمله، خطاست. در این گفتار، تقسیم بندی اقسام واژه های فارسی بر اساسِ نحوِ زبان صورت گرفته است. 

انواع کلمه:

۱ـ اسم: کلمه ای است که بتواند یکی از نقش های نهادی، مفعولی، متممی، مسندی، ندایی و مضاف الیهی را بگیرد.

    مانند اسمهای خط کشیده شده در زیر:

    ای جوان، وقت طلا است ولی بدون تردید وقت از طلا گران بها تر است؛ زیرا با صرف وقت می توان طلا به دست آورد. 

نقش کلمات مشخص شده به ترتیب: منادا، نهاد، مسند، متمم، نهاد، متمم، متمم، مضاف الیه، مفعول
۲ـ ضمیر: کلمه ای است که همانند اسم نقش های فوق را بگیرد. جز نقش ندایی را ضمناً ضمایر دارای نظام هستند مثلاً در فارسی نظام شش عضوی دارند: من، تو، او ... در عربی نظام ۱۴ عضوی: هو، هما ...

    مانند: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود. 

۳ـ صفت: چگونگی اسم را بیان می کند.

    مانند: کتاب خوب بهترین یار انسانهای اندیشمند است. 

۴ـ فعل: کلمه ای است که معمولاً از نظر شخص و شمار با نهاد مطابقت دارد.

    مانند: مغولان آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند . 
۵ـ قید: ویژگی فعل را بیان می کند.

    مانند: همیشه به او می گویم: دوباره دستهایت را از بالا خوب آب بگیر. 

۶ـ نقش نما؛  شامل نقش نمای مفعول، کسره اضافه نقش نمای صفت و مضاف الیه، حرف اضافه نقش نمای متمم، حرف ربط وابستگی نقش های جمله وابسته و حرف ربط همپایگی نقش نمای جمله همپایه و حرف ندا نقش های منادا.

۷ـ صوت: واژه ای است که منادا را مشخص می کند.

    مانند: پروردگارا، ای جوان
۸ـ کلمه ای که قید را توصیف کند: پرویز خیلی خوب دوید .
۹ـ کلمه ای که صفت را توصیف کند: مقاله خیلی خوبی نوشته ای .
من رنگ آبی روشن را انتخاب کردم.


بر اساس نوشته دکتر تقی وحیدیان کامیار

برگرفته از:/اقسام کلمه/http://rasekhoon.net/article/show/162632

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۱
روح اله دمیرچی

 

نهاد کسی یا چیزی است که درباره آن صحبت می کنیم یا خبری می دهیم. 

انسان، شگفت ترین مخلوق خداوند است.   نهاد= انسان

آب،  در صد درجه به جوش می آید.   نهاد= آب

تو صیادی و من آهوی دشتم.   نهاد= تو، من

 

انواع نهاد:

الف ) نهاد گسسته یا جدا: نهادی که در جمله کلمه مستقلی است و به کلمه ای نچسبیده است. مانند نهاد  مثال های بالا

ب ) نهاد پیوسته یا متصل: همان شناسه است که همراه فعل می آید. مانند:

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم.  نهاد= م  (من محذوف) 

 

نکته ها

۱- در جمله های غیر اسنادی نهاد همان انجام دهنده کار یا فاعل است مانند:

بهار با خود شادی و نشاط می آورد. بهار=نهاد (فاعل)

۲- در جمله های اسنادی نهاد همان "مسند الیه" یا کلمه ای است که مسند به آن نسبت داده می شود مانند:

اسب، حیوان نجیبی است.  اسب= نهاد (مسند الیه)

امروزه در دستور زبان فارسی به جای فاعل یا مسند الیه کلمه "نهاد" به کار برده می شود. 

۳- گاهی نهاد بیش از یک کلمه است که به آن "گروه نهادی" می گویند مانند:

 تمام آفریده های خدا، او را ستایش می کنند.

گروه نهادی= تمام آفریده های خدا

۴- گاهی برای دو یا سه جمله یک نهاد می آید. نهاد در جمله اول می آید و در جمله های بعدی برای جلوگیری از تکرار حذف می شود مانند:

پدرم مرا به فروشگاه برد و برایم لباس خرید. 

۵- گاهی برای یک فعل چند نهاد می آید.  نهادها با حرف پیوند "و" (عطف) به هم ربط داده می شوند مانند:

من و پدرم و دوستم به باشگاه رفتیم. 

گروه نهادی= من و پدرم و دوستم

۶- غیر از شبه جمله ها که نهاد و گزاره ندارند، همه جمله ها دارای نهاد هستند. اما ممکن است نهاد در جمله حضور نداشته باشد یعنی حذف شده باشد مانند: 

بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت. 

در این جمله '' او'' نهاد محذوف است. 

 در فعل های اول شخص و دوم شخص " من یا  ما " و " تو یا شما" نهاد است که معمولا در جمله محذوف است.  نهاد این جمله ها را از روی شناسه یا همان شخص فعل پیدا می کنیم. مانند: 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته نشستیم. 

نهاد= من و ما

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

نهاد= تو

نهاد در جمله های امری، "تو یا شما" است که در جمله آورده نمی شود. مانند:

از این عشق حذر کن! 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن.

نهاد= تو

 ۷- نهاد معمولا در ابتدای جمله می آید ولی ممکن است در بعضی جملات یا شعرها در جاهای مختلف جمله بیاید. 

آرام جان من بود، شعر روان سعدی

گروه نهادی=شعر روان سعدی

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟ 

پرسید کرم را مرغ از فروتنی! 

 

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرارکنان می دهد آزارم.

گروه نهادی= خش خش گام تو

۸- راه های شناختن نهاد: 

۱- چیزی که درباره آن صحبت می کنیم. 

۲- چه کسی / چه چیزی+فعل=نهاد

۳- نهاد = شخص فعل

در مثال بالا آزارم می دهد فعل است. 

چه کسی+آزارم می دهد؟ =نهاد

📌 نکته: اگر فعل جمله اسنادی بود، هنگام استفاده از فرمول نهاد، بهتره کلمه قبل از فعل را نیز  همراه فعل بیاوریم تا دقیق تر به نهاد برسیم.

مثال: بر درختی شکوفه ای خندید / در کتابی بهار معنا شد

چه چیزی معنا شد؟    بهار

روشن و گرم و زندگی پرداز / آسمان مثل یک تبسم شد

چه چیزی مثل یک تبسم شد؟......

سالی که نکوست از بهارش پیداست.

چه چیزی نکوست؟......    چه چیزی از بهارش پیداست؟.....

توجه: 

اشباه نکنید! «چه چیزی را ؟» و «چه کسی را ؟» + فعل، برای پیدا کردن مفعول است و «چه چیزی ؟» و «چه کسی ؟» برای پیدا کردن نهاد.

۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۴:۲۱
روح اله دمیرچی