آینه ادب

آموزش زبان و ادبیات فارسی

آموزش زبان و ادبیات فارسی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۴ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

 

نهاد کسی یا چیزی است که درباره آن صحبت می کنیم یا خبری می دهیم. 

انسان، شگفت ترین مخلوق خداوند است.   نهاد= انسان

آب،  در صد درجه به جوش می آید.   نهاد= آب

تو صیادی و من آهوی دشتم.   نهاد= تو، من

 

انواع نهاد:

الف ) نهاد گسسته یا جدا: نهادی که در جمله کلمه مستقلی است و به کلمه ای نچسبیده است. مانند نهاد  مثال های بالا

ب ) نهاد پیوسته یا متصل: همان شناسه است که همراه فعل می آید. مانند:

بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم.  نهاد= م  (من محذوف) 

 

نکته ها

۱- در جمله های غیر اسنادی نهاد همان انجام دهنده کار یا فاعل است مانند:

بهار با خود شادی و نشاط می آورد. بهار=نهاد (فاعل)

۲- در جمله های اسنادی نهاد همان "مسند الیه" یا کلمه ای است که مسند به آن نسبت داده می شود مانند:

اسب، حیوان نجیبی است.  اسب= نهاد (مسند الیه)

امروزه در دستور زبان فارسی به جای فاعل یا مسند الیه کلمه "نهاد" به کار برده می شود. 

۳- گاهی نهاد بیش از یک کلمه است که به آن "گروه نهادی" می گویند مانند:

 تمام آفریده های خدا، او را ستایش می کنند.

گروه نهادی= تمام آفریده های خدا

۴- گاهی برای دو یا سه جمله یک نهاد می آید. نهاد در جمله اول می آید و در جمله های بعدی برای جلوگیری از تکرار حذف می شود مانند:

پدرم مرا به فروشگاه برد و برایم لباس خرید. 

۵- گاهی برای یک فعل چند نهاد می آید.  نهادها با حرف پیوند "و" (عطف) به هم ربط داده می شوند مانند:

من و پدرم و دوستم به باشگاه رفتیم. 

گروه نهادی= من و پدرم و دوستم

۶- غیر از شبه جمله ها که نهاد و گزاره ندارند، همه جمله ها دارای نهاد هستند. اما ممکن است نهاد در جمله حضور نداشته باشد یعنی حذف شده باشد مانند: 

بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت. 

در این جمله '' او'' نهاد محذوف است. 

 در فعل های اول شخص و دوم شخص " من یا  ما " و " تو یا شما" نهاد است که معمولا در جمله محذوف است.  نهاد این جمله ها را از روی شناسه یا همان شخص فعل پیدا می کنیم. مانند: 

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم

پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته نشستیم. 

نهاد= من و ما

نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

نهاد= تو

نهاد در جمله های امری، "تو یا شما" است که در جمله آورده نمی شود. مانند:

از این عشق حذر کن! 

لحظه ای چند بر این آب نظر کن.

نهاد= تو

 ۷- نهاد معمولا در ابتدای جمله می آید ولی ممکن است در بعضی جملات یا شعرها در جاهای مختلف جمله بیاید. 

آرام جان من بود، شعر روان سعدی

گروه نهادی=شعر روان سعدی

در پیله تا به کی بر خویشتن تنی؟ 

پرسید کرم را مرغ از فروتنی! 

 

سالهاست که در گوش من آرام آرام

خش خش گام تو تکرارکنان می دهد آزارم.

گروه نهادی= خش خش گام تو

۸- راه های شناختن نهاد: 

۱- چیزی که درباره آن صحبت می کنیم. 

۲- چه کسی / چه چیزی+فعل=نهاد

۳- نهاد = شخص فعل

در مثال بالا آزارم می دهد فعل است. 

چه کسی+آزارم می دهد؟ =نهاد

📌 نکته: اگر فعل جمله اسنادی بود، هنگام استفاده از فرمول نهاد، بهتره کلمه قبل از فعل را نیز  همراه فعل بیاوریم تا دقیق تر به نهاد برسیم.

مثال: بر درختی شکوفه ای خندید / در کتابی بهار معنا شد

چه چیزی معنا شد؟    بهار

روشن و گرم و زندگی پرداز / آسمان مثل یک تبسم شد

چه چیزی مثل یک تبسم شد؟......

سالی که نکوست از بهارش پیداست.

چه چیزی نکوست؟......    چه چیزی از بهارش پیداست؟.....

توجه: 

اشباه نکنید! «چه چیزی را ؟» و «چه کسی را ؟» + فعل، برای پیدا کردن مفعول است و «چه چیزی ؟» و «چه کسی ؟» برای پیدا کردن نهاد.

۳۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۵ ، ۱۴:۲۱
روح اله دمیرچی

مسند کلمه یا کلماتی است که به وسیله فعل اسنادی به نهاد نسبت داده می شود. 

مسند می تواند صفت، حالت، اسم یا ضمیر باشد که به نهاد نسبت داده می شود. مانند "سرد"، "بیمار"، "مهندس" و "او" در جمله های زیر:

هوا هنوز سرد نشده بود.  (صفت)

دوستم گرما زده شد.  (حالت) 

پدرش مهندس است.  (اسم)

حسین او است.  (ضمیر)

راه های تشخیص مسند:

مسند در جواب سوال "چگونه"، "چه" یا "کی" به اضافه  فعل اسنادی می آید. 

     چگونه + فعل اسنادی = مسند

مثلا در جملات بالا می پرسیم:

جمله اول : چگونه نشده بود؟   سرد = مسند

جمله دوم: چه شد؟  یا چگونه شد؟   گرما زده = مسند

جمله سوم: چه است؟   مهندس= مسند

جمله چهارم: که است؟   او= مسند

در جمله های عادی معمولا کلمه ای که قبل از فعل اسنادی می آید مسند است.  

   مثال بیشتر:

   - جوان و نوجوان چشمه جوشان نیرو و استعداد است. 

   سوال می پرسیم: جوان و نوجوان چگونه است؟  چشمه جوشان نیرو و استعداد = مسند

    (همانگونه که می بینید در این جمله مسند، چند کلمه است. )

   - این مایه افتخار برای ماست.   سوال: چه است؟  مایه افتخار= مسند

   - گفت پیغمبر هر آن کو سر نهفت           زود گردد با مراد خویش جفت

     چگونه+ فعل اسنادی = مسند      چگونه گردد؟   جفت = مسند


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۲۳:۱۲
روح اله دمیرچی

الف ) فعل های اسنادی (ربطی)

      به فعل هایی گفته می شود که بوسیله آن چیزی را به چیز دیگر نسبت می دهند.

     ( اسناد یعنی نسبت دادن صفتی یا حالتی به کسی یا چیزی )

      در جمله "آسمان تاریک شد." تاریک شدن به آسمان نسبت داده شده است. 

فعل های اسنادی محدود ولی پر کاربرد هستند. این فعل ها عبارتند از: است، بود، شد، گشت، گردید و فعل های مشابه آنها مانند: هست، نیست، بود، باشد، باد، شود ، می شود، خواهد شد، شده است و فعلهایی که از این خانواده هستند.

این فعلها در زمانهای مختلف بصورت مثبت یا منفی، امر یا نهی کاربرد دارند.

       چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.

       بی همگان به سر شود بی تو به سر نمی شود.

       گرم شو از مهر و ز کین سرد باش

       

ب ) فعل های غیر اسنادی (خاص)

     فعل هایی که انجام گرفتن کاری را نشان می دهند. 

    مولوی در قرن هفتم زندگی می کرد و کتاب مثنوی معنوی را سروده است. 

    در جمله های بالا فعل های "زندگی می کرد"و "سروده است" انجام کاری را نشان می دهند.   

نکاتی درباره فعل های اسنادی:

۱) اگر فعل های (است، هست، نیست، بود، باشد )  معنی "وجود داشتن یا قرار داشتن" بدهد اسنادی نیست. مانند:

    کیفم روی میز است.   یعنی کیفم روی میز قرار دارد، بنابراین فعل "است" غیر اسنادی است. 

    او در کلاس نیست.    یعنی او در کلاس وجود ندارد. 

     بود،اما در میان ما نبود       مهربان و ساده و زیبا نبود  (قیصر امین پور)

بود و نبود در مصراع اول غیر اسنادی است چون معنی وجود داشت/نداشت می دهد اما نبود در مصرع دوم اسنادیست چون مهربان نبودن را به خدا نسبت میدهد.

  بهتر از هرچه هست در دنیا    باخدا راز گفتنت امروز

   "هست" به معنی وجود دارد و غیر اسنادی است.

📌نکته: گاهی فعل اسنادی "هست" کوتاه شده و تنها شناسه از آن باقی می ماند و به مسند اضافه می شود. مانند: 

       من امروز خوبم => خوب هستم

       من اگر نیکم اگر بد تو برو خود را باش     نیکم=> نیک هستم

       من اینجا چون نگهبانم تو چون گنج     نگهبانم=> نگهبان هستم

       خوشحالی=> خوشحال هستی

       شما باهوشید => باهوش هستید

۲ ) اگر فعل های " گشت و گردید" به معنای "چرخیدن، گردش کردن و جستجو کردن" باشد اسنادی نیستند. 

     بهروز دنبال خودکارش می گشت. (جستجو می کرد )

     زمین به دور خورشید می گردد.  (می چرخد )

      ما هر روز با خانواده در پارک می گردیم.  (گردش می کنیم )

      پشت چارچرخه فرسوده ای نوشته بود: گشتم نبود... تو دیگر نگرد، نیست.

      (گشتم و نگرد: جستجو کردن) (نبود و نیست: وجود نداشتن)

۳ ) اگر در جمله ای "شد یا شود" به معنی "رفت" به کار رود غیر اسنادی است. مانند:

     اگر درخانه ای شوی که به نقش گچ کنده کرده باشند، روزگار دراز صفت آن گویی. در اینجا "شوی" به معنی "بروی" است. 

    گفت: به خز فروشان شوم تا خزی خرم.  "شوم" یعنی می روم

    زاهد خلوت نشین دوش به میخانه شد        از سر پیمان برفت با سر پیمانه شد            در هر دو مصراع "شد" به معنی "رفت" است. 

     این صورت فعل بیشتر در گذشته و متون قدیمی کاربرد داشته است و امروزه جز در بعضی زبان های مناطق شمالی کشور استفاده نمی شود.

۴ ) اگر فعل های اسنادی به همراه صفت مفعولی (بن ماضی+ه) بیایند و به صرف آنها کمک کنند، فعل کمکی نامیده می شوند و دیگر اسنادی نیستند. مانند: رفته است، گفته بود، نوشته شد، رفته باشد.

۵) علاوه بر فعلهای اسنادی که در بالا ذکر شد، تعدادی از فعلها هستند که مفهوم «پنداشتن» دارند و اسنادی محسوب می شوند. مانند:  به شمار آوردن، پنداشتن، خواندن، حساب کردن و ... که همگی مفهوم پنداشتن میدهند.

همه بهلول را دیوانه می پنداشتند/ به شمار می آوردند/ می دانستند/ می خواندند

۶) جمله هایی که فعلهای اسنادی "است، بود، شد ، گشت و گردید" داره، سه جزئی هستند. یعنی اجزای اصلی جمله نهاد و مسند و فعل است. و احتیاج به مفعول ندارد.

اما بعضی فعلهای اسنادی خاص که در شماره ۵ ذکر شد، مفعول هم میگیرند و چهار جزئی هستند.

📌 گروه خاصی از فعلهای اسنادی هست که مفعول می گیرد و صفت یا حالتی را به مفعول نسبت می دهد.

فعلهایی مانند: پنداشتن، شمردن، دانستن و به حساب آوردن و فعلهایی ازین گروه که به جای همه شان میتوان از "پنداشتن" استفاده کرد، اسنادی محسوب می شوند.

مانند: من دوستم را راستگو می پنداشتم/ می شمردم/ می دانستم/ ...

نهاد+مفعول+مسند+فعل

      📝 برای تکمیل دانسته های خود درباره فعلهای اسنادی پرسش و پاسخهای قسمت نظرات درباره این متن را مطالعه بفرمایید.                                 👇👇

۲۵۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۵ ، ۱۹:۳۷
روح اله دمیرچی

تعریف فعل:کلمه یا کلماتی است انجام گرفتن کار، روی دادن یا پذیرفتن صفت یا حالتی را در زمان گذشته، حال یا آینده نشان می دهد. 

فعل مهمترین بخش جمله است که بدون آن معنی جمله کامل نمی شود. 

مثال: به شما جوانان این ملت........ (می گویم)

ویژگی های فعل:

از هر فعل چهار مفهوم زیر دریافت می شود:

1-  مفهوم شخص: اول شخص، دوم شخص، سوم شخص

     اول شخص= گوینده :  من،  ما

     دوم شخص= شنونده : تو،  شما

     سوم شخص= دیگری : او، آنها یا ایشان

2- شمار: مفرد یا جمع بودن شخص فعل

     اگر شخص فعل تنها یک نفر یا یک چیز باشد به آن مفرد می گوییم. 

     مانند: می پوشم، می پوشی، می پوشد که شخص های آن به ترتیب،  من، تو، او است. 

     اگر شخص فعل بیش از یک نفر باشد جمع محسوب می شود. 

     مانند: می پوشیم، می پوشید، می پوشند که شخص های آن به ترتیب، ما، شما و آنها است. 

3- زمان: گذشته، حال یا آینده

     می نوشتم (گذشته)    می نویسم (حال)    خواهم نوشت (آینده)

4- یکی از مفهوم های زیر به صورت مثبت یا منفی:

    الف ) انجام دان یا انجام گرفتن کاری:

            سعید کتاب را برد (نبرد).    شیشه شکست (نشکست). 

     ب ) واقع شدن کار بر کسی یا چیزی:

           علی دیده شد.      نامه نوشته شد. 

     ج ) پذیرفتن حالتی یا صفتی:

          هوا سرد شد.    محسن بیمار شد. 

     د ) اسناد، یعنی یعنی نسبت دادن صفت یا حالتی بر کسی یا چیزی:

          محسن بیمار است.        هوا گرم بود. 

     ه ) وجود داشتن:

         آنجا چیزی هست.         در اتاق کسی نیست. 

    و ) مالکیت و دارا بودن چیزی:

         من کتاب دارم.    پروین کیف داشت.   



۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۵ ، ۰۶:۲۳
روح اله دمیرچی