آینه ادب

آموزش زبان و ادبیات فارسی

آموزش زبان و ادبیات فارسی

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب

۲ مطلب در آذر ۱۳۹۵ ثبت شده است

دستور زبان به دو بخش عمده تقسیم می‌شود.

۱- ترکیب (نقش): در ترکیب از نقش و جایگاه واژه در داخل جمله بحث می‌کنیم.

۲- تجزیه (نوع): در تجزیه از نوع واژه یعنی ویژگی‌ها و خصوصیات واژه خارج از جمله بحث می‌کنیم. (البته بر اساس نظر دکتر وحیدیان کامیار، نوع بعضی از کلمات با توجه به جایگاه آنها در جمله تفاوت می کند.)

انواع واژه: 

 

واژه را در دستور زبان از دیدگاه نوع واژه یا خصوصیات دائمی ‌آن مورد مطالعه قرار می‌دهند. 
از این دیدگاه واژه در زبان فارسی به هفت نوع تقسیم می‌شود:

 

۱- فعل ۲- اسم ۳- صفت ۴- ضمیر ۵- قید ۶- حرف ۷- صوت (انواع جمله در مطالب قبلی همین وبلاگ توضیح داده شد.)

نقش واژه:

نقش واژه را می‌توان به نقش‌های اصلی و وابسته تقسیم کرد:

نقش های اصلی: نهاد، مسند، مفعول، متمم و فعل

نقش های وابسته: صفت، مضاف‌الیه، بدل و معطوف، قید و منادا

۱- نهاد: قسمتی از جمله است که درباره آن سخن می‌گوییم یا صفت و حالتی را به آن نسبت می‌دهیم.

نهاد به دو نوع تقسیم می‌شود:

الف) فاعل: نهادی است که کاری انجام داده است.  علی (فاعل)      رفت(فعل). 

راه تشخیص نهاد (فاعل): چه کسی/چه چیزی+فعل؟ = نهاد


ب) مسندالیه: نهادی است که به آن صفت یا حالتی را نسبت می‌دهیم. مسند الیه در جمله های اسنادی می آید. 

   هوا (مسندالیه) سرد (مسند) است (فعل).

راه تشخیص نهاد در جمله اسنادی: چه کسی/چه چیزی+مسند+فعل؟ = نهاد

نکته: همه جمله ها دارای نهاد هستند. اما ممکن است در جمله محذوف باشد. در این صورت نهاد جمله را از روی شخص فعل (شناسه) پیدا می کنیم. مانند:

درس هایتان را خوب بخوانید.   شخص فعل= شما    نهاد= شما 

بنابراین نهاد= شخص فعل    

به نهادی که بتوانیم آن را در جمله ذکر نکنیم "نهاد اختیاری" می گویند و به شناسه فعل که همیشه همراه فعل است "نهاد اجباری" می گویند. 

۲- مسند: صفت یا حالتی است که به نهاد نسبت می‌دهیم.

مانند: زندگی زیباست.  است:فعل اسنادی   زیبا: مسند

   آن روز بسیار خوشحال بودم.  بودم: فعل اسنادی   خوشحال: مسند

   هوا دلپذیر شد.  شد: فعل اسنادی    دلپذیر: مسند

نکته: مسند در جمله های اسنادی می آید. 

راه تشخیص مسند: چطور/چگونه+فعل اسنادی؟ = مسند

۳- مفعول: واژه‌ای است که نتیجه عمل فاعل بر آن واقع می‌شود یا کار بر روی آن انجام می گیرد.

علی (فاعل) نامه را (مفعول) نوشت (فعل).      

علی (فاعل) غذا (مفعول) خورد (فعل).

وقتی مفعول برای خواننده و شنونده شناخته شده باشد با "را" همراه است.

نکته: در زبان فارسی معیار و امروزی " را " نشانه مفعول است.یعنی عبارت قبل از را مفعول است. البته در بعضی مواقع مفعول بدون نشانه خود به کار می رود مانند مثال بالا. 

راه تشخیص مفعول: چه چیزی را/ چه کسی را+فعل؟ = مفعول

روزی که در آن کاری انجام نداده ای، از عمر خودت حساب نکن.

دوتا فعل داریم: انجام نداده ای و حساب نکن

 سوال می پرسیم: چه چیزی را انجام نداده ای؟ کاری را (مفعول)

چه چیزی را حساب نکن؟ روزی را که در آن کاری انجام نداده ای (مفعول)

۴- متمم: واژه‌ای است که به وسیله حرف اضافه به فعل یا به جمله نسبت داده می‌شود و معنی آن را کامل می‌کند.    
علی (نهاد) به خانه (متمم) رفت (فعل). 

حرف اضافه نشانه متمم است یعنی کلمه بعد حرف اضافه متمم است. 

 

۵- فعل: واژه فعل در جمله همواره نقش فعل را می‌پذیرد و بر انجام کار یا روی دادن حالتی دلالت می کند. (درباره فعل و ویژگی های آن در همین وبلاگ توضیح داده شده است.)

(در مثال‌های گذشته دقت کنید.)

پنج نقش ذکر شده، نهاد، مسند، مفعول، متمم  و فعل نقش‌های اصلی است.

 

نقش‌های وابسته:

صفت، مضاف‌الیه، بدل، معطوف، قید و منادا

۶- صفت: واژه‌ای است که چگونگی واژه‌ای دیگر را- که به آن موصوف می‌گویند- بیان می‌کند. 
معلم (موصوف) کوشا (صفت)

به ترکیبی که از اسم/ ضمیر + صفت به وجود می آید، "ترکیب وصفی" می گویند. 

۷- مضاف‌الیه: مانند صفت با حرف نشاﻧﮥ کسره به دنبال واژه‌ای- که به آن مضاف می‌گویند- می‌آید.

کتابِ (مضاف) حسن (مضاف‌الیه)

به ترکیبی که از اسم + اسم/ ضمیر به وجود می آید "ترکیب اضافی" می گویند. 

نکته ۱: صفت عین موصوف است و در خارج از موصوف وجود ندارد. توپِ بزرگ (بزرگ همان توپ است.)
مضاف‌الیه از مضاف جداست: توپ مجید (توپ و مجید هر کدام جداگانه وجود دارند.)

نکته ۲: اگر میان موصوف و صفت "ی" نکره و وحدت بیاوریم معنی آن درست است. توپی بزرگ 
 اما میان مضاف‌الیه "ی" نکره واقع نمی‌شود. توپی مجید (غلط است.)

نکته۳: اگر کسره صفت و موصوف را برداریم و فعل است به آن اضافه کنیم جمله‌ای معنی دار ساخته می‌شود. توپ، بزرگ است. اما مضاف و مضاف‌الیه این چنین نیست.

نکته ۴: می توان به ترکیب وصفی پسوند "تر"  افزود اما به ترکیب اضافی نمی توان. 

توپ بزرگ تر= ترکیب وصفی

توپ مجید تر (غلط) = ترکیب اضافی

تذکر: موصوف و مضاف نقش نیستند بلکه کلماتی هستند که در داخل جمله نقش می‌پذیرند. 
علی (نهاد) کتاب (مفعول) بزرگی (صفت) خرید (فعل).
علی (نهاد) کتاب (مفعول) حسن (مضاف‌الیه) را برداشت (فعل). 
اگر مضاف‌الیه ضمیر متصل باشد کسره اضافه نمی‌شود. کتابـم (مضاف‌الیه)

۸- بدل: مانند مضاف‌الیه و صفت به دنبال واژه‌ای می‌آید که به آن "مبدل منه" می‌گویند و درباره آن توضیح می‌دهد اما نشانه کسره ندارد.
بدل، نام دیگر یا لقب یا مقام و شغل مبدل منه را بیان می‌کند. 
شاعر (نهاد) بزرگ (صفت)، حافظ (بدل) در شیراز (متمم) می‌زیست (فعل).
۹- معطوف: واژه‌ای است که با حرف "و" به واژه‌ای پیوند زده می‌شود، که به آن "معطوف به" می‌گویند.
معطوف همیشه همان نقش "معطوف به" را دارد.
مجید (نهاد) و حسن (نهادمعطوف) آمدند (فعل).
۱۰- قید: قید نیز یکی از نقش‌های وابسته است که انواع مهم آن عبارتند از:

قید وابسته به فعل: ظرف را کاملا ازآب ﭘر کرد.

قید وابسته به صفت: باغ بسیار بزرگ

قید وابسته به مسند:  باغ بسیار بزرگ است.
قید وابسته به قید دیگر: احمد بسیار تند می‌دود.

قید وابسته به جمله: متاسفانه هوا امروز مساعد نیست.

۱۲- منادا: اگر کسی را صدا بزنیم و یا مورد خطاب قرار بدهیم شخص مورد خطاب را منادا و نقش آن را منادایی می‌گوییم. حسن  بیا.   ‌ای خدا. 

 

بر گرفته از مطالب وبلاگ "فارسی شکر است" با اندکی تغییر

۱۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۸
روح اله دمیرچی

تعداد واژه های هر زبان بسیار است و چون کار علم، رده بندی است دانشمندان و دستوریان واژه ها را جدا از جمله به صورتهای متفاوتی تقسیم بندی کرده اند ولی رده بندی اقسام کلمه جدا از ترکیب و جمله، خطاست. در این گفتار، تقسیم بندی اقسام واژه های فارسی بر اساسِ نحوِ زبان صورت گرفته است. 

انواع کلمه:

۱ـ اسم: کلمه ای است که بتواند یکی از نقش های نهادی، مفعولی، متممی، مسندی، ندایی و مضاف الیهی را بگیرد.

    مانند اسمهای خط کشیده شده در زیر:

    ای جوان، وقت طلا است ولی بدون تردید وقت از طلا گران بها تر است؛ زیرا با صرف وقت می توان طلا به دست آورد. 

نقش کلمات مشخص شده به ترتیب: منادا، نهاد، مسند، متمم، نهاد، متمم، متمم، مضاف الیه، مفعول
۲ـ ضمیر: کلمه ای است که همانند اسم نقش های فوق را بگیرد. جز نقش ندایی را ضمناً ضمایر دارای نظام هستند مثلاً در فارسی نظام شش عضوی دارند: من، تو، او ... در عربی نظام ۱۴ عضوی: هو، هما ...

    مانند: من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود. 

۳ـ صفت: چگونگی اسم را بیان می کند.

    مانند: کتاب خوب بهترین یار انسانهای اندیشمند است. 

۴ـ فعل: کلمه ای است که معمولاً از نظر شخص و شمار با نهاد مطابقت دارد.

    مانند: مغولان آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند . 
۵ـ قید: ویژگی فعل را بیان می کند.

    مانند: همیشه به او می گویم: دوباره دستهایت را از بالا خوب آب بگیر. 

۶ـ نقش نما؛  شامل نقش نمای مفعول، کسره اضافه نقش نمای صفت و مضاف الیه، حرف اضافه نقش نمای متمم، حرف ربط وابستگی نقش های جمله وابسته و حرف ربط همپایگی نقش نمای جمله همپایه و حرف ندا نقش های منادا.

۷ـ صوت: واژه ای است که منادا را مشخص می کند.

    مانند: پروردگارا، ای جوان
۸ـ کلمه ای که قید را توصیف کند: پرویز خیلی خوب دوید .
۹ـ کلمه ای که صفت را توصیف کند: مقاله خیلی خوبی نوشته ای .
من رنگ آبی روشن را انتخاب کردم.


بر اساس نوشته دکتر تقی وحیدیان کامیار

برگرفته از:/اقسام کلمه/http://rasekhoon.net/article/show/162632

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۱۴:۵۱
روح اله دمیرچی